هنر و آفرینش هنری ، یعنی رازگونگی ، و رازگونگی دریافت های متفاوت از یک اثر هنری داشتن است . به واقع ، تعالی هنر هم در نقطه ی مشترک همین تفاوت ها دیده می شود و اما توضیح این نکته ضروری است که تعریف فوق ، نباید شاعر را بر آن دارد که بر پیچیدگی دریافت مخاطبان بیفزاید . چرا که امروزه ما با بینندگان خواننده ای سر و کار داریم که تنوع را از دید خود می خواهند و می بینند و دست شاعر در این مهم تا جایی باز است که بتواند یک هم خوانی و هارمونی بین خود ، شعر و اجتماعش برقرار کند .
شعر باید تصویر فرد ، اجتماع و زمانه ی خود باشد و می طلبد شاعر هم ، با زبانی ممتاز ، خود را به هدف و حرف دل همه ی لایه های اجتماعی نزدیک کند ؛ آن گونه که شهید و شوریده ی همدانی و نویسنده ی «قابوس نامه» شکفتن معنا در نگاه خواننده را برآیند روانی ، سادگی و زلال بودن شعر می دانستند :
« جوان مردا ! این شعرها را چون آینه دان . آخر دانی که آینه را صورتی نیست در خود ، اما هر که در او نگه کند ، صورت خود تواند دید . همچنین می دان که شعر را در خود هیچ معنی نیست ، اما هر کسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار او بود .»
« و اگر شاعر باشی . جهد کن تا سخن تو سهل ممتنع باشد . بپرهیز از سخن غامض ، و چیزی که تو دانی و دیگران را به شرح آن حاجت آید . مگوی ، که شعر از بهر مردمان گویند نه از بهر خویش. »
این دیدگاه ها ، اگر چه راه درازی را تا به امروز پشت سر گذاشته اند . با این حال تازگی و به روز بودن نگاه نویسندگان نامبرده ، هر فردایی را در وادی شعر و اندیشه در خواهد نوردید چرا که متناسب با این دیدگاه ، بسیاری از بزرگان شرق و غرب در دنیای معاصر سخن گفته اند و از این آبشخور فکری و جهان بینی گسترده نسبت به شعر ، مستقیم یا غیر مستقیم بهره ها برده اند . و در یک نگاه ، شعر و اندیشه و در کل شعر اندیشه مند را محصول اجتماع و شرایط اجتماعی می دانستند . هم چنین اقبال هنرمند را در نقد و نظر خواننده می دیدند .
زبان شاعران بالاتر از مقیاس و محدوده ی زمان و مکان است و در چرخه ای فراتر از هنجارهای طبیعی زبان و گفتار است . در این وادی شکننده و حساس ، به تمام معنا شکستن ها سازنده اند . و پیوند زدن و در آنی به « آنی » دست یافتن کاری بس دشوار می نماید و اندیشه این که یک شبه ره صد ساله را رفته ای ، خامی و کالی را در درک واقعیات زمانه می رساند . به واقع دزد و یابنده ی این گونه اندیشه به کاهدان خیالات واهی زده است .
آن چه در این برهه از زمان به نام واقعیت به چشم می آید ، کابوس تلخ و ترسناکی است که بیش از آن چه شیرازه ی فکری خودمان را بر هم زند پیکره ی ادبیات گران سنگ فارسی را هدف قرار داده است .
اگر بنای کار را بر آشنایی ناشیانه از شعر معاصر بگذاریم بد نگفته ایم . شاید نام شعر نو ، نیمایی ( آزاد ) ، سپید ، موج یا هر چیز دیگر در ظاهر ، بد آموزی داشته باشد . چون بعضی ها از شیوه ی صوری کلام ، شعر خود را می سازند وسرپناهی بهتر از این استدلال واهی خود ندارند و خوش اند از این که قید و بندهای شعری،تنها برای آن ها کنار گذاشته شده است. دراین جا سخن « تی . اس . الیوت» که می گوید :
« برای شاعری که می خواهد کار درست و دقیقی انجام بدهد شعر ، هرگز آزاد نیست » قابل تأمل است.
شاعری که جدا از شعر خود سیر می کند ، نه تنها خواننده را به زحمت می اندازد ، بلکه خودش هم مجبور است به همراه شعرش طی الارض کند ؛ به ملانصرالدین می ماند ، که هنگام نامه نوشتن از هر شخصی دو قِران می گرفت . او را گفتند : چرا دو قِران ؟ گفت : چون هیچ کس نمی تواند دست خط مرا بخواند ، یک قِران برای نوشتن و قِران دیگر برای آن که باید خودم به همراه نوشته بیایم تا آن را بخوانم .
تفاوت شعر سیال ، متعالی و پویا ، با شعر مقطعی ، ایستا و کوششی از این جا آشکار می شود . شعر درد و شعر جوششیِ متناسب با شرایط و اوضاع زمانه ، در بیشترینه ، قالب و فرم موجود را در هم می شکند تا بایدها و شایدهای زمانه ، رنگ واقعیت و حقیقت به خود گیرند .
اندیشه و صورت ذهنی از پدیده های گوناگون داشتن و ریختن آنها در شرایط خاص، در ظرف هم دیگر ، خلاقیت می خواهد ، وگرنه هیچ فرقی بین سخنان«احمد شاملو» با خواروبار فروشی محله نخواهد بود . آن چه این مقوله را تمایز می دهد رسالتی است که شاعر بر عهده دارد ؛ رسالت و تعهدی که زمان ها را به داوری خود می نشاند و چه بسا که اگر این ویژگی و اعجاز کلام و اندیشه نبود ، فردوسی ، سعدی و حافظ و مولوی ها به این جایگاه نمی رسیدن.
یادمان نرود که شاعر با بینش بلند خود ، آفریننده ای است که با نقش قلم ، جمله نمی سازد بلکه به گفته ی « ژان پل سارتر » « شی می آفریند ؛ کلمات شی شده ای که بر اثر تداعی های ساحرانه ی تناسب و عدم تناسب با هم جمع می شوند همچنان که رنگ ها و صداها همدیگر را جذب و دفع می کنند . اما در نگاه پویای شاعرانه ، حقیقت شعر را شکل می دهند . » و به شاعر خلاق ، امکان رسیدن به « آن » شعری را می دهند